72. قولش نرفت
قول می دهیم تا آخرش بمانیم، هنوز دوماه نشده کم می آوریم و می رویم دنبال ِ یک ـسری مسائل ِ دیگر. قول می دهیم یک ـدیگر را دوست داشته باشیم، بعداز مدتی وقتی می گوییم دوستت دارم انگار که به طرف ِ مقابل فوش داده ایم. قول می دهیم مهربان باشیم، اگر دختربچه ی ِ تپل ِ سفیدی دست های ِ شکلات ـی اش را به دست ِ ما بزند اخم میکنیم و روبه مادرش داد میکشیم که بچه ی ِ خواستنی اش را دور کند. قول می دهیم غیبت نکنیم، وقت ِ دیدن ِ اشتباه ـی ازیکی از دوستان یا فامیل تصمیم می گیریم سریع برای ِ بقیه هم تعریف ـش کنیم. قول می دهیم وفادار باشیم، ماه به ماه حتی دوستان ِ درجه یک ـمان را هم یاد نمی کنیم. قول می دهیم هرکاری از دست ـمان برمی آید برای ِ دیگری انجام دهیم، زمان ِ گرفتاری ِ آن یکی شانه خالی می کنیم. قول می دهیم دل ِ کسی را نشکنیم، نمی دانیم هرشب چند نفر بخاطر حرف هایمان در تنهایی ـشان اشک می ریزند. قول می دهیم نمازهایمان را اول ِ وقت بخوانیم، هفته ی ِ اول منتظر شنیدن ِ اذان، هفته ی ِ دوم یکی دوساعت دیرتر، ازهفته های ِ بعد دیگر می شود آخر وقت. قول می دهیم قرآن خواندن را ترک نکنیم، بعضی وقت ـها قرآن هایمان خاک می خورند. قول می دهیم شیعه ی ِ واقعی باشیم، اهل ِ سنت را به مسخره می گیریم. قول می دهیم مثل ِ آدم زندگی کنیم، همه چیز می شویم غیر از آدم. قول می دهیم. . .
مــا چقدر حسین ـی (ع) مانده ایم ؟ چقدر پیام های ِ عاشورا را با جان ـمان یاد گرفته ایم ؟؟
ما بد نشده ایم ، تنهــا بد می کنیــم و این اصلاً خوب نیست.
+ روی ِ دست ـش پسرش رفت ولــی قول ـش نرفت / نیزه ها تا جگرش رفت ولــی قول ـش نرفت
+ اصلاً همه ی ِ این ـها که گفتم ، مخاطب ـش خودم بودم...
دور از بحث : ۷ آبـــان ، روز جهانـــــی ِ کوروش ِ کبیر
- ۹۳/۰۸/۰۷