..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

90. من دیوانه ی ِ تـــو بودم

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ

گفته بودم در لحظه هایم بمان، نـباشی من ذره ذره آب می شوم، که خودم و خودت هردو میدانیم با رفتنـت چه بر سر من آوار می شود... گفته بودم من از تمام ِ دنــیا فقط و فقط یک ابراهیـم دارم، لبخندت را با هیچ دلخوشی ِ این زندگی عوض نمی کنم، که اگر بروی من تمام می شوم... گفته بودم نفس ـَت کنار نفس هایم نـباشد دق می کنم، گرمی ِ بودنـت نـباشد من از سردی ِ نگاه ِ دیگران یخ می زنم، که اگر تنهــایم بگذاری در سکوت ِ خودم جان می دهم... گفته بودم همه ی ِ شوق ِ روزهای ِ‌ من در چشم های ِ قهوه ای ِ توست، نگاهم که می کنی دلــم می‌ لرزد، که حتی فکر ندیدن ِ آن چشمان ِ پُر از غم دیوانه ام می کند... نگفته بودم؟؟ گفته بــــــودم... تــو نه آن موقع فهمیدی و شنیدی ، نه اکنون.

 

+ امروز، بارانی که بارید و نــبودی...

+ از ظهر که اشک های ِ یک بزرگ مـــَرد را در بیمارستان دیدم، تا الآن به هم ریخته ام...

 

  • ۹۳/۰۹/۰۴
  • Atefeh - Cute