120. در اوج ِ جوانى و نشانه هاى ِ پیرى ..
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۴۴ ب.ظ
مشغول ِ نماز خواندنم. هربار که سجده مى روم، استخوان ِ یکى از زانوها یا دست هایم، تق صدا مى دهد. نمازم که تمام مى شود، مامان مى گوید: " قبول باشد مادربزرگ "، و من مى خندم و میگویم: قبول ِ حق. قولنج هایش بود .. !
+ من تو دستاى ِ تو مثل ِ سیگار . تو خودم سوختم و دود شدم
عاشقت بودم و هستم اما . من تو این رابطه نابود شدم ..
/ شهرام شکوهى ؛ حسرت شیرین /
- ۹۳/۱۱/۰۲