192. اصلاً حـسـین (ع) جنس ِ غمـش فرق می کند ...
از ساعت ِ 10:30 ِ شب تا صبح ،
نمیدونمـ چندبار دلمـ آشوب شد ..
همه وجودمـ نگرانی بود. با اینکه دلمو قرص کرده بودمـ ، با اینکه حرفاشو با خودمـ مرور کردمـ ، اما مثه همیشه ، تو اوجمـ که باشی بازمـ یه دلهره ی ِ ناشناخته تو وجودت داری ، که خودت خیلی وقته به این نتیجه رسیدی که آرامبخش ِ دل و جونت چیه و کجاست.
/ آرام بخش ِ من فقط خودتـــی /
کاش بعضی آدما موقعیت شناس بودن که
میفهمیدن کی و کجا حال ِ یه نفرو خراب کنن ..
این چندشب همش رو مخمـ بود. با رفتارش و
کاراش. من همچنان ساکت و کمـ حرف. اما آخر مجبور شدمـ با اصرار "م" واسه
"ع" اس بدمـ و در حد دوتا جمله کوچیک بگمـ : من همون عاطفم . عوض
نشدما.. بعد عین ِ چی حتی یه جواب ِ کوچیک نداد. به "م" گفتمـ ببین وقتی
عین ِ خیالش نیس منمـ از این به بعد برامـ مهمـ نیس. یه نفس ِ راحت کشیدمـ از
اینکه اون همه حرفایی که زدمـ همش درست بود و به "م" ثابت شد.
تمومـ بغضامـ تو کل ِ سال انگار نگه
داشته میشه واسه محرمـ ..
من ، مثه خیلیای ِ دیگه ، عجیب عاشق ِ محرمـ . و امسال آرامشی از بودنش کنار آرامش ِ محرمـم.
عزاداریاتـون قبول مهربونـا . التماس ِ دعا
خدایا شکـــرت. من حتی وقتای ِ ناراحتیمـ
همـ میدونمـ دستمون رو گرفتی. که اگه یه لحظه نگات نـبود بنده هات واسه غماشونمـ
نمیگفتن شکـرت. شکــرت مهـربون خدا که هستی.
خوشملانسی ِ وب با کمک ِ مهربون نیلوی ِ عزیز
- ۹۴/۰۷/۲۷