..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

روزی که تو آرایشگاه نشستمـ منتظرتمـ ...

دل تو دلمـ نیس که بیای ببینمت .

صدای ِ دزدگیر ماشین ـو می شنومـ . یهو جیغ میزنمـ وااای آقامون اومد .

همه اونایی که نشستن تو آرایشگاه میزنن زیر خنده . یدفعه صدای ِ در میاد .

میرمـ پشت ِ در قایمـ میشمـ . در باز میشه میگی : عروس ِ خوشگل ِ من آمادس ؟؟

آرایشگر میگه: اومدن دنبالش بردنـش .

عصبی میشی و میگی : کی بردتش ؟؟ اصلا اون بدون ِ من که جایی نمیره .

از پشت ِ در میامـ بیرون . چشامـ 4 تا میشه . زل میزنمـ تو چشات . توهمـ خیره میشی به سر تا پامـ .

میگی : اوووووف نگــا چه جیگری شده . منمـ میگمـ : چه خوش تیپ شده آقامون .

محکمـ بغلمـ میکنی و میگی ترسوندیمـ .

بعدش دستمو میگیری و میگی : بریمـ نفسمـ ؟ میگمـ : بریمـ زندگیمـ .

میریمـ دمـ ماشین . درو واسمـ باز میکنی و میگی : بفرمائید خانـــوم .

ازت تشکر میکنمـ و میشینمـ . میای تو و حرکت می کنیمـ . تو راه کلی باهمـ می خندیمـ .

یهو ساکت میشمـ ، سرمو میندازمـ پایین و صدات میکنمـ .

خیره میشی بهمـ و میگی : جون ِ دلمـ خانــومــم ؟

سرمو میارمـ بالا ، تو چشات نگا میکنمـ و میگمـ : الآن خوشبخت ترین دختر دنــیامـ

همونجا تو دلمـ میگمـ خدایـــا شکــــــــــرت بابت ِ بودنــش

 


+   پای ِ نوشتن ِ این متن ، با دل ِ تنگــمـ ، همش زار زدمـ ... 

+   شنیده امـ سخنی خوش که پیر کنعان گفت / فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت ...


  • Atefeh - Cute

197. ای دوست با خلوت من تو را چکار است، چکار ؟!!

پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ

حس ناشناخته یعنی ؛

داری با دوست ِ همسن ِ متأهلت، که تازه یکی دوماه از عروسیش گذشته اس رد و بدل میکنی ، یهو می بینی دیر به دیر جواب میده . ازش که می پرسی چیکار میکنی ، میگه "شرمنده عزیزم مهمون دارم سرم خیلی شلوغه واسه همین نمیتونم سریع جواب بدم" به همراه ِ لبخندی کشــدار 

و تو همون موقع خودتو میزاری جای ِ ‌اون ، که اگه تو موقعیتش بودی ، اگه بودی ... !


 همین رفیق های ِ دبیرستانی ِ دیروز ، عــــروس های ِ‌ امروز !

 گفتنی ـه که رفیق ِ مذکور ، همون رفیق ِ پست ِ‌ 195 تشریف دارن 


 شعر کامل ِ پست ِ پایین چندروزه نشسه یه گوشه ذهنم 

  • Atefeh - Cute

196. دلتنگی ام برای دوری توست یا نداشتن تو ؟؟ ..

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱ ب.ظ

وقتی میخوامـت هرلحظه کنارم و نیستی ، ...

از ظهر تا عصر ، تو نمازخونه ی ِ دانشگا ، من بودمـ و بغضامـ ..

بغضای ِ‌ تمومـ نشدنی . که میوفتن تو گلومـو راه ِ نفس ـمو میگیرن ..

که حتی نمیزاشتن صدای ِ بچه ها که مدامـ میگفتن "عاطفه پاشو" رو بشنومـ ..

و فقط ، فقط و فقط ، خنده هامـ میشه مال ِ خودت پشت ِ گوشی ..

و 3 ثانیه بعد قطع کردن ، تا خونه هی اشکامـو پاک میکنمـ ..

که بی توجهمـ به همه اتفاقات ِ عالمـ و حواسمـ شیش دنگ سمت ِ خودته ..

دل ِ من ، بیقرار هیچکس غیر تـــو نیس ..



 دیوار مست ُ پنجره مست ُ‌ اتاق مست 

این چندمین شب است که خوابمـ نبرده است

رؤیای «تـو» مقابل ِ‌ «مـن» ، - تـو که نیستی-

پیچیده توی ِ‌ جمجمه ام هی صدای ِ دست

.

.

با احتیاط حمل شود که شکستنی ـست

یکــهو جیرینگ ، بغض ِ کسی در گلو شکست ..

  • ۰۶ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۱
  • Atefeh - Cute

195. زندگی ِ مشترک . عشق . و احساس

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۰۱ ب.ظ

بعضی وقتا دلمـ میخواد برمـ یقیه ی ِ یکی از دوستامـ ، مثلا "ر" رو بگیرمـ ، تو چشاش زل بزنمـ و بگمـ لعـنتی روزات چطوری میگذرن؟.. تو دلت چه خبره حالا که هرصبح ، چشمـ که باز میکنی ، نفس به نفسـت دراز کشیده؟.. اصلا شده شبـا بین ِ دستـاش جــون بدی؟.. یا که با یه بوسه ـش قلبـت از جا کنده بشه و گـُر بگیری؟.. چه حسی داری که دست تو دستـش میری گشت و گذار با خیال ِ راحت؟.. نگات که میکنه بند دلت پاره میشه؟؟ ...

هردفعه که او و اوهای ِ مثل ِ‌ او رو می بینمـ ، جا میخورمـ . با لبخندی معمولی . عین ِ همیشه .. 

و خودمـ رو می بینمـ . که فقط با شنیدن ِ یه عزیزم از زبونش ، لبخندمـ تا خود آسمون کش میاد !

دیگه بقیش که جای ِ خود داره 


× حرف خیلی دارم اما ذهنم یکم آشفته ـست ..

× این چندروز عالی بود .. /.

  • Atefeh - Cute

× تو این شهر شلوغ ، تو تک تک ِ خیابونا ، وسط همه ی ِ‌ رفت و آمدا ،

مـن ، سرمو به شیشه ی ِ ماشین تکیه میدمـ و ،

فقط دنبـال ِ تــو می گردمـ ...

 

 

× تنهـا موندنایی که تـو میتونی ازمـ دورشون کنی ..

 


× گوش ِ جان 

  • Atefeh - Cute

193. حال خوبی که خودت باید باعث ـش بشی :)

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

+ اوووووم ..

- جونم

+ میخوامــت ..

- قربونت برم من

/  یه مکالمه ی ِ 6 کلمه ای پر عشق  /



 "ع" رو دیدمش. اونقده باهاش گـرم و صمیمی سلام و احوالپرسی کردم، "م" از تعجب اینجوری شده بود  بعد که نشستیم بهم گفت خوبه من این همه حرف زدم و گفتم دیدیش گرم نشو باهاش. خندیدم و گفتم بیخیال. گفته بودم که برام مهم نیس. اگه این کارو نمیکردم الان اینقد احساس ِ رضایت و خوشحالی نداشتم. واسه راحتی ِ خودم بود. سرشو انداخت پایین و نچ کرد. زدم بهش و گفتم زندگی ارزش این درگیریای ِ ذهنی رو نداره که بخاطر بقیه اینجوری کنی 

 

 معتقدم به اینکه باید اونقدری به دیگران مهربونی کنی که نتیجش به آرامش ِ خودت برسه

  • ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۹
  • Atefeh - Cute

192. اصلاً حـسـین (ع) جنس ِ غمـش فرق می کند ...

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ب.ظ

 از ساعت ِ 10:30 ِ شب تا صبح ، نمیدونمـ چندبار دلمـ آشوب شد .. 

همه وجودمـ نگرانی بود. با اینکه دلمو قرص کرده بودمـ ، با اینکه حرفاشو با خودمـ مرور کردمـ ، اما مثه همیشه ، تو اوجمـ که باشی بازمـ یه دلهره ی ِ ناشناخته تو وجودت داری ، که خودت خیلی وقته به این نتیجه رسیدی که آرامبخش ِ دل و جونت چیه و کجاست.

/ آرام بخش ِ من فقط خودتـــی /

 

 کاش بعضی آدما موقعیت شناس بودن که میفهمیدن کی و کجا حال ِ یه نفرو خراب کنن .. 

این چندشب همش رو مخمـ بود. با رفتارش و کاراش. من همچنان ساکت و کمـ حرف. اما آخر مجبور شدمـ با اصرار "م" واسه "ع" اس بدمـ و در حد دوتا جمله کوچیک بگمـ : من همون عاطفم . عوض نشدما.. بعد عین ِ چی حتی یه جواب ِ کوچیک نداد. به "م" گفتمـ ببین وقتی عین ِ خیالش نیس منمـ از این به بعد برامـ مهمـ نیس. یه نفس ِ راحت کشیدمـ از اینکه اون همه حرفایی که زدمـ همش درست بود و به "م" ثابت شد. 

 

 تمومـ بغضامـ تو کل ِ سال انگار نگه داشته میشه واسه محرمـ .. 

من ، مثه خیلیای ِ دیگه ، عجیب عاشق ِ محرمـ . و امسال آرامشی از بودنش کنار آرامش ِ محرمـم.

 عزاداریاتـون قبول مهربونـا . التماس ِ دعا

 

 خدایا شکـــرت. من حتی وقتای ِ ناراحتیمـ همـ میدونمـ دستمون رو گرفتی. که اگه یه لحظه نگات نـبود بنده هات واسه غماشونمـ نمیگفتن شکـرت. شکــرت مهـربون خدا که هستی.


 خوشملانسی ِ وب با کمک ِ مهربون نیلوی ِ عزیز 

  • Atefeh - Cute

191. خیلی دور ، خیلی نزدیک یعنی مـا

دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۶ ب.ظ

تنها موندم تو خونه مثه خیلی وقتا. واسه دورشدن از تنهایی پا میشم میرم خونه پدربزرگ. و اونجا بدتـر تنها.. هیشکی نیس.. یه گوشه میگیرم می خوابم.. اونقده غصه و اشک توچشام جمع شده به زور می بندمشون..

بعد نیم ساعت پدربزرگ، مادربزرگ و عمو "م" میان. صدای ِ عمو رو می شنوم که میگه: عاطفه ـست خوابه؟ و پشت بندش میخنده. صدای ِ پدربزرگ که بهش میگه: بابا بیدارش نکن بزار بخوابه. و جواب ِ اون که میگه: آره جون ِ خودش که خوابه.. لبخندم حتی نمی زنم. حوصله ندارم پا شم باهاش بحث کنم و انتظار داشته باشم بخنده و بخندم.. خودمم و گوشیم ، زیر پتو.. چشامو می بندم.. چندسال ِ پیش.. نــه.. این روزای ِ دوری حق ِ من نیست..

عمو "م" میره. به محض ِ اینکه میفهمم پامیشم. احوالپرسی و به بیست دقیقه نکشیده راهی ِ خونم.. تو تموم مسیر برگشت نگام به کفشامه. اما جلوی ِ پامم حتی نمی بینم.. میرسم خونه. انگار از قفس آزاد شدم.. نفس ِ عمیق بدون ِ خیال ِ‌ راحت.. خیلی بده وقتی دلم میگیره انـقد داغـون میشم.. خیلـــــی بده..

 

+ امشب ؛ من و دلی سراسر غم ..

+ همیشه یه جمله ی ِ کوچیک ِ "من هستم تا تهش" به آدم زندگی ِ دوباره میده ..

 

× خوندن ِ کامنت ـت همه وجودمو پر هیجان کرد  :)

  • Atefeh - Cute

190. ایشالا عروسی ِ همه ـمون ! :)

جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ب.ظ

میتونین تصور کنین من چـــقد این عکس رو دوس دارم ؟؟؟!


  • Atefeh - Cute

189 . لبخند میزنی ، لبخند میزنم

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ

وقتی عکس لبخندش ،

سر کلاس تو شلوغی و همهمه ،

میشه آرامش واسه قلبم .

که هی تند تند نگاش کنم و قربون صدقش برم


+ آرومم . مثه آرامش قبل از طوفان ...


+ سخت میگذره این ـروزا با نبودنت کنارم پسرک ـم ..

  • ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۱
  • Atefeh - Cute