214 . بعضی ها می آیند فقط برای نــماندن ..
+ جایی کار داری ؟
ـ نه ، چطور ؟؟
+ اگه میشه نرو خونه . حالمـ خوب نیس ..
( از تو آینه بهمـ نگا میکنه و دور میزنه . چشمامو می بندمـ و هندزفری تو گوشمـ رو صاف میکنمـ . سنگینی ِ نگاه ... )
+ میشه همینجا نگه داری ؟
ـ کاری اینجا داری ؟؟
+ نگه دار لطفا
.....
+ الآن میامـ
( میدوام سمت ِ شیر آب . بغضی که میشکنه . اشکایی که میریزه . یه بار . دو بار . سه بار .. آب میزنمـ به صورتمـ بغضمـ تمومـ شه . بالای ِ سرمه )
ـ چته ؟؟
+ ...
ـ دانشگاه طوری شده ؟؟
+ ...
ـ با توام
+ مجبور نیسمـ بگمـ
ـ اتفاقا مجبوری بگی
( سرمو بالا میکنمـ . چشماش قرمزه . اخمش رو صورتمه . دوباره میزنمـ زیر گریه و سرمو زیر آب میگیرمـ . دوتا دستمو میزارم رو سنگا . نفس ِ عمیق . . . )
ـ چت شده امروز ؟؟
+ هیچی
ـ واسه هیچی اینجوری شدی ؟؟
+ ...
ـ اگه هیچی بود که منو نمیکشوندی اینجا
+ ناراحتی ؟
ـ منظورم این نبود
+ چی بود ؟ مهربونی بی موقع ؟
ـ یچیزیت شده
+ ...
ـ سرتو بالا کن
+ میشه بریمـ خونه ؟
ـ با این قیافه ؟؟ با این چشما ؟؟ با این حال ؟؟ آره ؟؟
+ ...
ـ عاطفه چــــته ؟؟
( از کنارش درحال ِ رد شدنمـ . نگامـ میوفته به نگات . مات میشی رومـ . کلافه دست میکشی تو موهات . این حالت رو میدونمـ .. دستمو میگیرمـ جلو صورتمـ . بازمـ میشمـ گریه . میدوام سمت ِ ماشین . بعد چنددقیقه صدای ِ درای ِ ماشین )
ـ تا حرف نزنی کسی جایی نمیره
( چهارتا چشمـ ِ قهوه ای جلو رومه )
چشمــامو باز می کنمـ ..... !
× میدونی . یه نفرمون نیست . واسه همیشه نیست ...
× خوبیمـ شکر خدا . روزا همچنان بدون ِ هیجان و با آرامش و خونسردی ِ تمامـ درحال سپری شدن اند. من اما تو دلمـ پر آشوبه . مدت هــــاست شبا تا صبح یکسره نخوابیدمـ ..
- ۶ نظر
- ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۵۹