133. غمت تو جون ِ منه. مطمئن باش خانوم ...
من + او ـ
ـ سرمو گرم میکنم که غم نبودت یادم بره اما هرلحظه جلو چشامى ..
+ اینجا زمان وزن دارد ؛ هرلحظه که میگذرد سنگینى ِ ندیدنت خمیده ترم میکند ..
ـ وقتى خم میشى کوچیک میشى طوریکه دیگه به چشم نمیاى ..
+ و این یعنى جلو چشم خودت دارى جون میدى و ذره ذره تموم میشى ..
ـ و اونیکه تموم زندگیت بود شاید واسه این رفت که نمیتونست آب شدنـتو ببینه ..
+ و حالا مجبورى هم بجاى ِ خودت هم بجاى ِ اون آب بشى و دم نزنى ..
ـ تو زندگى بعضیا فقط سوختن بعضیام فقط ساختن. بعضیام مثه من هم سوختن هم ساختن ..
+ من الکى سوختم. مثه یه سیگار روشن وسط لباى ِ کسى که سیگارى نیست ..
ـ این سوختن و ساختن ـا همه یادگارى از عشقیه که واسم گذاشت و رفت ..
+ رفت و فقط خط زدن دونه به دونه ى آرزوهام واسم موند ..
ـ از خدا میخوام صبرم بده تا بتونم بسوزم ..
+ عاطفه ..
× حرفاى ِ من و زن ِ پسردایى ...
- ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۳۰