مشغول به کار شدم. با یه انرژی مضاعف و هیجان. بی شک بدون ِ اجازه ی ِ " او" این حس رو نداشتم.
× اولین روز کاری، پریود، سرماخوردگی، 22 ساعت بیداری ِ قبلش و فقط 2 ساعت خواب، هــــــی !
+ خدایا ؛ شکرت. بخاطر همه ی ِ شادیا و غصه هام. شکـــــرت
× یه مکالمه ی ِ 10 دقیقه ای که پره از شوخی و مسخره بازی و حرص ! حرفایی که فقط ماس ماس و لاغیر ! من ازت کمک میخوامو تو همچنان دنبال صحبت خودت و اون برنامه هستی. که دلامون گرمه و چشم هردوتامون به آیندست. که آخرش من بغضم میگیره و تو جدی میگی " نری گریه کنیا " ...
× خواستگار زنگ زده خونه، مامان سؤال میکنه: فامیلی ِ شریفتون؟ و اوشونم میگن: شریفی! و این من و مامان هستیم که بعد از تلفن شروع می کنیم به خندیدن.
× روی قاب گوشیش نوشته دیوث. بعد به من میگه بی ادب شدی و فوش میدی. چی بهش بگم 
سلام..
من برگشتم. دلم واسه تک تک ـتون تنگ شده بود. به یادتون بودم تو این مدت
ممنون از همه تون که به فکرم بودین و جویای احوالم
من خوب نیستم ولی بازم خداروشکر می کنم که هستم ..
میام و می نویسم. این بار بی پرواتر و درمقابلش مبهم تــر.
به همه سر می زنم، چه دوستای قدیمی و چه دوستای جدید، مثل قبلا. فقط بیشتر وقتا خاموشم.
ازم دلگیر نشین. من نه میتونم عاطفه ی سابق باشم و نه میتونم از خودم عاطفه ی جدیدی بسازم..
باور کنین بیشتر از توانم تلاش کردم. بحث نخواستن و اراده نداشتن نیست. کیه که دلش نخواد حالش خوب باشه و لبخند رو لبش؟؟ منم جدای از بقیه ی آدما نیستم. ولی دردی که کشیدم و دارم می کشم تموم شدنی نیست..
سعی می کنم زیاد با حرفام ناراحتی نیارم تو دلتون. ولی من به نوشتن احتیاج دارم. باید بنویسم تا خالی شم. اگه بهم سرزدین و خدایی نکرده خوشی لحظه هاتون ناخوش شد درک می کنم اگه بخواین دفعه بعدش دیگه نوشته هامو نخونید..
بازم ممنون از همه تون بخاطر مهربونیاتون که تو این مدت از همه تون محبت بهم رسید :)
+ من درس نمی خونم. سراغ کتابام نمیرم. از اولشم نمی خوندم. ثبت نام امسال کنکور فقط یه اجبار بود. همین..
+ فکر می کردم میتونم با خیلی چیزا خودمو مشغول کنم و به فکر آینده باشم ولی واقعیت اینه که فقط خودمو گول زدم..
+ بازکردن گره ی تموم غصه ها و غمای من تو دستای یه نفره. یه نفری که دوره...
* تـــلخ اسـت ؛
همه فکر کننــــد سرت شلـــوغ اسـت ،
و تنهـــا خودت بــــدانى چــقدر تنهــــــــایــی ... *