..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

۶ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

 عکس دورهمی شب یلدا رو آورده نشونمـ میده و میگه : جون من نگا کن عین این دخترایی که تازه ازدواج کردن افتادی ! میگمـ : پناه بر خدا ! مگه چجوری بودمـ ؟؟ با دقت به عکس نگا میکنمـ و چیز خاصی نمی بینمـ . یهو میزنه زیر خنده و میگه : مگه نه ؟! چپ چپ نگاش میکنمـ و میگمـ : دیوونه . نه اصلا همـ ! به همدیگه نگا میکنن و بعدش بمن . گویا قصد تحریک من ـو دارن و خودمـ خبر نداشتمـ ! ( چندروز پیش به گوشمـ رسید که گفتن به یه حال و هوای جدید نیاز داریمـ و این بار نوبت عاطفه ـست ) حالا منکه خودمـ شدید تو فکرشمـ ولی خب دست من نیس که . هس آیا ؟! 

 

 این چندروز درگیر امتحان دادن و این صحبت ـا بودیمـ و اونمـ چه امتحانایی ! کلا ما همش دیر می رسیدیمـ ! امتحان قبلی "ش" برگشته بهمون میگه شما چیکار میکنین اینقد دیر میاین ؟ و جوابایی که شنیده :

" منکه لاک زدنمـ طول کشید یه دستمـ هنوز خشک نشده بود

" منمـ تو اتوبوس هندزفری ـمو کشیدن سیمش دراومد رفتمـ یکی دیگه بخرمـ

" منمـ با م بودمـ رفتمـ قاب واسه گوشیمـ بگیرمـ "

و من : " ابروهامـ جفت نمیشد "

یعنی عاشق این ـروزایی ام که میگن بیخیالی من به اونامـ منتقل شده و ازدستمـ حرص میخورن! حالا می فهممـ وقتی پسرک حرصمـ میده چقد میخنده 


 اولین امتحان این عکس رو نشونشون دادمـ و گفتمـ : به سوالا با این دید نگا کنین ! از اون روز میگن یادش میوفتیمـ انرژی میگیریمـ !

  • ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۸
  • Atefeh - Cute

209. تو که هستی دنیا خوب میشه

يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ب.ظ

هرروزمـ رو یجوری میگذرونمـ که به خودمـ انرژی بدمـ !

خیلی تلاش میکنمـ ، حتی سعی میکنمـ به هیچی فک نکنمـ اگه میدونمـ غیر ناراحتی چیزی واسَمـ نداره. اما ... یچیزی آخرش اون گوشه ها، یه لحظه، غیرمنتظره، بدجور، همه روحمو به همـ میریزه ... بعضی وقتا باخودمـ میگمـ باید مُحکمـ جلو موقعیت ـایی که لبخندای ِ بودنش رو ازمـ میگیرن وایسَمـ و بجنگمـ ... ولی یهو حس میکنمـ دیگه چیزی دست ِ خودمـ نیست ... من باید قوی باشمـ ... باید لحظه های ِ خوب واسش بسازمـ ... باید نزارمـ خنده از رو لباش جُمـ بخوره ... باید ...

 

+ خدایا ، میدونی؟ اصن غیر از خودت که کسی چیزی نمیدونه. من همیشه امیدمـ به خودت بوده و هست. یجوری دلمو آرومـ کن با هیچی نلرزه. خوب؟ ببین .. من همه چی رو سپردمـ به خودت .. 

  • ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۲
  • Atefeh - Cute

208. صدای تـو مثل بهار نارنج است !

شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۵۹ ب.ظ

انرژی و حال ِ خوبی که تو سرما و درحال ِ انجماد از صدات میگیرمـ ،

دلمـ که خوش میشه با بودنت و خنده هات ،

حواسمـ که از همه آدمای ِ دور و برمـ کشیده میشه سمت ِ خودت ،

قلبمـ که با هر کلمه تپش ـاش تندتـر میشه :)

ایشالا که خدا روزای ِ خوب رو زود برسونه دنبال ِ صبرمون 

 

× زود امتحانمو دادمـ اومدمـ بیرون. وقت که تمومـ شد همه زدن بیرون و ریختن روسرمـ و دعوا

که چرا با اقتدار میای میری ما استرس گرفتیمـ. میگمـ مگه چجوری اومدمـ؟ "ف" میگه اینجوری:

"س" از اونور اومده میگه نه اتفاقا از دور انگار عصبانی بود . داشت همه رو با نگاش ریزریز میکرد !

میگمـ اول به توافق برسین بعد نظر بدین . کلا مخ منو ترکوندن اینا 

 

  • Atefeh - Cute

207. تو این هوای بارونی . نـیستی ...

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

هرچه صورتمـ را شستمـ ،

باز رد تنهــایی در آیینه بود ..

 

  • Atefeh - Cute

206. رفیق یعنی : حواسش بهت هس . اونم زیرزیرکی !

چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۵ ب.ظ

هندزفری تو گوشمـ بود کل ِ مسیر . آخرین آهنگ با من میرقصی بود .

به محض ِ رسیدنمـ "س" از دور خیره موند رومـ .

خندید و گفت : با من میرقصی گوش میدی؟  گفتمـ : آررره . از کجا فهمیدی ؟؟  گفت : از طرز راه رفـتنـت !! من   کفشامـ سامی بیگی 

کلا این موجود اینقدر حس ِ شیشمـ ـش رو من جواب میده بعضی وقتا هی خودمو میگردمـ ببینمـ دوربینی چیزی بهمـ وصل نکرده باشه ! جدیدا "ف" میگه اینجوری که داره پیش میره دستشویی همـ میخوای بری قبلش یه نگا بکن ببین حس ِ "س" اون ـطرفا نباشه  . اصن امنیت ِ شخصیمـ نابود شده ! میرسمـ دانشگاه باید احوالاتمـ رو از "س" بپرسمـ !

  • ۰۲ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۵
  • Atefeh - Cute

205. بی تــو هزاران شب یلدا دارم

سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ

اینکه چندمین شب ِ یلدا بود دور از هم گذروندیمـ به کنار .. 

 

اما امسال ، یه حسی ته ِ قلبــمـ میگفت که متفاوت ـترین شب ِ یلدامون بود . با شوقی مشترک ـتر از همیشه تو دلامون . اینکه از صبح همش فکرمـ درگیر بودنـش بود . اینکه به نوبت همدیگه رو صدا میکردیمـ و به دنبالـش " دلمـ میخواس بودی " .. 

یلدایی که مخصوص ِ باهم بودنه و وقتی نداریش کل ِ دنـیات یچیزی کمـ داره . 

 

 

 

حافظ میگفت :

 

 

مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب  /  براحتی نرسید انکه زحمتی نکشید

 

 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

بهار میگذرد دادگسترا دریاب  /  که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید 

 

 

 

واسش میفرستمـ و جواب میگیرم :  " ... هنوز می نچشیده ؟؟؟

و اینجوری حرفای ِ خوب میزنیمـ که فکر دوری اذیت ـمون نکنه !

 

 

و بلندترین شب ِ سال رو مثه هرسال تنها سر رو بالش میزاریمـ و میخوابیمـ . 

 

امیدبه اینکه همه چی روسپردیمـ به خدا ومنتظر نشستیمـ ومشغول ِ صبر. اصن ما خیلی صبوریمـ !

 

 

 

 صبح به این فکر میکردمـ که چقَ خوب میشه سال ِ دیگه این موقع ، هرکدوممون تک تک بیایم تو وبامون بنویسیم : شب یلدا کنار عشق جان اینقدر خوش گذشت که خوشحال بودمـ طولانی ـترین شبه 

 

 

 چندتا پست نوشتمـ ، نمیدونمـ چرا نیومدمـ ثبت کنمـ ! ( گشادی چی هست اصن؟ )

  • Atefeh - Cute