..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

230 . سکوتم از رضایت نیست ..

شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۲۰ ق.ظ

امشب پـُر بودمـ از بغض و حرف و شکایت .. اما امشب شب ِ تــو بود .. نـباید با این چیزا خراب میشد .. سکوت کردمـ و تا همین الآن داغونمـ .. داغونمـ و میخوامـ سعی کنمـ با همین حال چشامو ببندمـ تا شاید خوابمـ ببره .. این شبا ، شبای ِ من ِ خسته نیست .. همش فکره و غمـ و ناراحتی .. به یه زندگی ِ شاد کنار همه ی ِ خونواده و تـو احتیاج دارمـ .. به خوشی های ِ تمومـ نشدنی و همیشگی .. به لحظه هایی که غیر خنده چیز دیگه ای رو لب ِ تک تکمون نباشه .. به وقتایی که تاریکی ِ مطلق ِ شبامـ با نفسای ِ عمیق تو بغلت بشه سراسر آرامش .. احتیاج دارمـ .. به عاطفه ای کمـ دغدغه .. کمـ استرس .. پر طاقت .. پر صبر .. با خیالی راحــــت ...

+ خدایــــا شکــــرت . میشه کمی مهربونی ِ بیشتری از طرفت سهمـ ما همه بشه ؟؟
  • ۲۹ آبان ۹۵ ، ۰۱:۲۰
  • Atefeh - Cute

229 . جان ، همه خاموشی و خزان ..

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۴۶ ب.ظ

دیروز درگیر استرس ِ بزرگی بودمـ . خدارو شکر حل شد . استاد کار عملیمـ رو قبول کرد و نمره رو گرفتمـ . از همون دیروز تا الآن یه سردرد وحشتناک رو دارمـ تحمل میکنمـ .. به حدی که اعصابمـ همـ دیگه داغون شده .. خستمـ ..

+ تـ💙ـو خوبـی . مثل ِ همیشه . بیشتر از همیشه . چیزی که این روزا آروممـ نگه داشته ، فقط حرفاتہ 
  • ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۶
  • Atefeh - Cute

228 . ور هیچ نباشد ، چو تو هستی همه هست..

شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۱۰ ق.ظ
و مهربانی های ِ بی اندازه ❤

+ کاش زودتر برسَد تمامـ شدن ِ این انتظار ..
  • ۲۲ آبان ۹۵ ، ۰۱:۱۰
  • Atefeh - Cute

227 . همیشه حق با توست ! آخر من دوستت دارم ..

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۱ ب.ظ

گاهی وقتا حاضری تا صپ بیدار بمونی ، حاضری خودت غرق ِ سکوت و اعصاب خوردی باشی ، حاضری کلی حرف تو دلت نگه داری و واسه هیشکی نگی ، اما یه لحظه اخم و ناراحتی ـش رو نـبینی ..

+ " آنهایی که شبها دیرتر می خوابند ؛
یا حرفهای ناگفته ای دارند ،
یا حرف هایی که گفته اند

ولی خریداری نداشته .. "
  • ۲۱ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۱
  • Atefeh - Cute

226 . هوا سرد است ، من از عشق لبریزم ..

پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۵۰ ب.ظ

دلمـ تنگ شده واسه وقتایی که میشُد و میتونستی چندساعت پیشمـ باشی .. واسه بیرون رفتنای ِ تند تند صبح ـامون .. واسه اون آرامش ِ مطلق ِ زیاد بودنت .. واسه ناهارای ِ دونفریمون .. واسه خنده هامون ..


+ اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرینَ / بقره . ۱۵۳
  • ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۹:۵۰
  • Atefeh - Cute

225 . کمی دعا برای صبر ..

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ

میدونمـ شبا خیلی خسته ـست باید زود بخوابه . دارمـ سعی میکنمـ قبل ِ خواب کمتر نق بزنمـ . یه شبایی واقعاً خیلی خیلـــی دلمـ براش تنگ میشه .. چاره چیه .. باید صبر کنیمـ مشکلا حل بشه .. پتو رو میکشمـ رو سرمـ ، نفس ِ عمیق که اشکامـ نریزه و فقط یه جمله میگمـ : "خدایــــا شکرت" 🙏

  • ۱۹ آبان ۹۵ ، ۲۲:۰۰
  • Atefeh - Cute

224 . شبای پاییز بدتر از روزاشه ..

يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ

تنهایی ِ شب ـها و گشت و گذار لا بہ لای ِ نورای ِ رنگی ِ مغازه ها ، وقتی تـ❤ـو کنارمـ نیستی دستمـ رو بگیری و شونہ بہ شونمـ بیای ، یعنی هجومـ ِ همون دلتنگی ـای ِ دوست نـداشتنی .. بی تو جایی شب ـاش قشنگ نیس ...

  • ۱۶ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۳
  • Atefeh - Cute

223 . آخه مهربونی بیشتر بهش میاد تا اخم

يكشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۰ ب.ظ

'م' درست میگفت که خیلی حساسمـ .. میگفت فکرتو بزار فقط واسه خودت . مهمـ نباشه فلانی امروز چرا سلامـ نکرد ، اون یکی چرا محل نزاشت . که اگه کمـ کمـ این چیزا واست بی اهمیت بشه عادت میکنی ..

گفتیمـ و گفتیمـ اما آخرش من اگه چیزی تو دلمـ از کسی باشه ، اونمـ تو این موردای ِ خاص ، حتماً باید به طرف بگمـ . واسه خاطر اینکه مشکلی بینمون نباشه و مـُدامـ من نخوامـ فکرکنمـ چی شده و اونمـ درگیر و همچنان دور .. اصولاً با یسری اتفاقا کنار میامـ . اگه از طرف فامیل یا دوستی باشه . چون میدونم بلاخره یه روزی یه جایی مشخص میشه قضیه از چه قرار بوده و همه چی معلومـ میشه . اما درمورد غریبه ها اوضاع واسمـ فرق میکنه . به 'م' میگمـ وقتی غریبه ی ِ تازه آشنا شده ای یهو باهامـ سرد میشه و مثل ِ قبلش نیس یه حسی بهمـ میگه کسی پشت ِ سرم چیزی گفته ! میخنده و میگه "تو این مورد شک نکن" !! چیزی نگفتمـ اما میدونمـ یروز فلانی رو تنها یه گوشه گیرش میکشمـ و ازش می پرسمـ چی اینقد ناراحتش کرده و غمگین . بهش میگمـ این چهره ی ِ آرومـ شده از سر غمش ، چقد ناآروممـ میکنه ...
  • ۰۹ آبان ۹۵ ، ۲۰:۳۰
  • Atefeh - Cute

222 . پایان نامه اش با زیرنویس خنده

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۴۰ ق.ظ

بعد از عروسی دیشب تازه همدیگه رو دیدیمـ . اول میخواست بره اونور بشینه اما جاشو کنار خودمـ باز کردمـ اومد کنارمـ نشست . اولش صحبت ـامون خیلی آرومـ و در نهایت ِ معمولی بودن، از دانشگاه و روزای ِ هفتمون شروع شد ! چند دقیقه بعد رسیدیمـ به یاد کردن از گذشته ها و مرور خاطرات ِ بچگی و مدرسه و شیطنتامون ! اسمـ شیطنت که اومد بحثمون هیجانی شده بود . یکی اون میگفت ، یکی من . کل جمع خیره بودن رو ما دوتا که وسط تعریف کردنامون خودمون از خنده غش کرده بودیمـ . اونقد خندیده بودیمـ نمیتونستیمـ صاف بشینیمـ . همون موقع مامانش به مامانمـ گفت : اینقد باهمـ خوبن و حرف ِ نگفته دارن ، سالی یه بار پیش ِ همن ! ساکت شدیمـ و دوباره خندیدیمـ !

دلامون میگفت ؛ عـشـق ، مسیـر زندگی ِ آدما رو عـوض میکنـه . و این حقیقــتی بود تو دلای ِ پـُر از آشوب ِ ما .. 
  • ۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۱:۴۰
  • Atefeh - Cute

221 . که تو همان راهنمایــی

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ
این سستی ِ اراده نباید تو من باشه ..
باید دختر پـُر صبر و روزای ِ آرامش باشمـ ..
برنامه ریزی های ِ به همـ ریخته باید و باید منظمـ بشن ..
خدایـــا ؛ کمـــک مهربان ...
  • ۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۶
  • Atefeh - Cute