48. درد ٍ دل ـَم
+ خودم ـو نمی بــــازم. مطمئن باشین.
+ نمیخواستم بهتون بگم. دوست نداشتم ناراحتی بیارم تو دل ـای ِ مهربون ـتون. اما.....
- ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۴
+ خودم ـو نمی بــــازم. مطمئن باشین.
+ نمیخواستم بهتون بگم. دوست نداشتم ناراحتی بیارم تو دل ـای ِ مهربون ـتون. اما.....
شاید نوشتن ِ این 38 روز آسون باشه ولی گفتن و فهمیدنش نه...
این 38 روز، صدات دیگه تو خونـت نیومد. دیگه هیشکی مثل ِتونتونست خوشی رو به اون خونه بیاره. همه لحظه به لحظه ی ِ این 38 روز نبودن ـت ـو با جونـشون حس کردن.تـوپایه ثابت ِ تموم ِ بحث ـا بودی. خاطره تعریف کنتـوبودی. عضو ِ ثابت ِ شوخی ـا و خنده ها فقطتـوبودی. حالا که نیستی، حتی حوصله ی ِ حرف زدن ِ بقیه هم پریده. چی باعث میشهتـواز یاد بری؟ هیچـــی...
همه جای ِ خونه ازتـوخاطره داره. می شینم و پا میشم، یاد ِ حرف ـای ِتـومی افتم. یاد ِ لیوان ِ آب و لیوان ِ چایی ـت که همیشه ی ِ همیشه مخصوص ِ خودت بود...
راستی نگفتم بهت، دل ِ همه ـمون واست یذره شده. خودت بـیا بـبین...:(
+یادتونه قبل ِ این اتفاق میگفتم نمیدونم چم شده، همش بهونه می گیرم؟؟
حالا دلیل ـشو فهمیدم که کاش نمی فهمیدم هیچوقت...