..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

× تو این شهر شلوغ ، تو تک تک ِ خیابونا ، وسط همه ی ِ‌ رفت و آمدا ،

مـن ، سرمو به شیشه ی ِ ماشین تکیه میدمـ و ،

فقط دنبـال ِ تــو می گردمـ ...

 

 

× تنهـا موندنایی که تـو میتونی ازمـ دورشون کنی ..

 


× گوش ِ جان 

  • Atefeh - Cute

193. حال خوبی که خودت باید باعث ـش بشی :)

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

+ اوووووم ..

- جونم

+ میخوامــت ..

- قربونت برم من

/  یه مکالمه ی ِ 6 کلمه ای پر عشق  /



 "ع" رو دیدمش. اونقده باهاش گـرم و صمیمی سلام و احوالپرسی کردم، "م" از تعجب اینجوری شده بود  بعد که نشستیم بهم گفت خوبه من این همه حرف زدم و گفتم دیدیش گرم نشو باهاش. خندیدم و گفتم بیخیال. گفته بودم که برام مهم نیس. اگه این کارو نمیکردم الان اینقد احساس ِ رضایت و خوشحالی نداشتم. واسه راحتی ِ خودم بود. سرشو انداخت پایین و نچ کرد. زدم بهش و گفتم زندگی ارزش این درگیریای ِ ذهنی رو نداره که بخاطر بقیه اینجوری کنی 

 

 معتقدم به اینکه باید اونقدری به دیگران مهربونی کنی که نتیجش به آرامش ِ خودت برسه

  • ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۹
  • Atefeh - Cute

192. اصلاً حـسـین (ع) جنس ِ غمـش فرق می کند ...

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۸ ب.ظ

 از ساعت ِ 10:30 ِ شب تا صبح ، نمیدونمـ چندبار دلمـ آشوب شد .. 

همه وجودمـ نگرانی بود. با اینکه دلمو قرص کرده بودمـ ، با اینکه حرفاشو با خودمـ مرور کردمـ ، اما مثه همیشه ، تو اوجمـ که باشی بازمـ یه دلهره ی ِ ناشناخته تو وجودت داری ، که خودت خیلی وقته به این نتیجه رسیدی که آرامبخش ِ دل و جونت چیه و کجاست.

/ آرام بخش ِ من فقط خودتـــی /

 

 کاش بعضی آدما موقعیت شناس بودن که میفهمیدن کی و کجا حال ِ یه نفرو خراب کنن .. 

این چندشب همش رو مخمـ بود. با رفتارش و کاراش. من همچنان ساکت و کمـ حرف. اما آخر مجبور شدمـ با اصرار "م" واسه "ع" اس بدمـ و در حد دوتا جمله کوچیک بگمـ : من همون عاطفم . عوض نشدما.. بعد عین ِ چی حتی یه جواب ِ کوچیک نداد. به "م" گفتمـ ببین وقتی عین ِ خیالش نیس منمـ از این به بعد برامـ مهمـ نیس. یه نفس ِ راحت کشیدمـ از اینکه اون همه حرفایی که زدمـ همش درست بود و به "م" ثابت شد. 

 

 تمومـ بغضامـ تو کل ِ سال انگار نگه داشته میشه واسه محرمـ .. 

من ، مثه خیلیای ِ دیگه ، عجیب عاشق ِ محرمـ . و امسال آرامشی از بودنش کنار آرامش ِ محرمـم.

 عزاداریاتـون قبول مهربونـا . التماس ِ دعا

 

 خدایا شکـــرت. من حتی وقتای ِ ناراحتیمـ همـ میدونمـ دستمون رو گرفتی. که اگه یه لحظه نگات نـبود بنده هات واسه غماشونمـ نمیگفتن شکـرت. شکــرت مهـربون خدا که هستی.


 خوشملانسی ِ وب با کمک ِ مهربون نیلوی ِ عزیز 

  • Atefeh - Cute

191. خیلی دور ، خیلی نزدیک یعنی مـا

دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۶ ب.ظ

تنها موندم تو خونه مثه خیلی وقتا. واسه دورشدن از تنهایی پا میشم میرم خونه پدربزرگ. و اونجا بدتـر تنها.. هیشکی نیس.. یه گوشه میگیرم می خوابم.. اونقده غصه و اشک توچشام جمع شده به زور می بندمشون..

بعد نیم ساعت پدربزرگ، مادربزرگ و عمو "م" میان. صدای ِ عمو رو می شنوم که میگه: عاطفه ـست خوابه؟ و پشت بندش میخنده. صدای ِ پدربزرگ که بهش میگه: بابا بیدارش نکن بزار بخوابه. و جواب ِ اون که میگه: آره جون ِ خودش که خوابه.. لبخندم حتی نمی زنم. حوصله ندارم پا شم باهاش بحث کنم و انتظار داشته باشم بخنده و بخندم.. خودمم و گوشیم ، زیر پتو.. چشامو می بندم.. چندسال ِ پیش.. نــه.. این روزای ِ دوری حق ِ من نیست..

عمو "م" میره. به محض ِ اینکه میفهمم پامیشم. احوالپرسی و به بیست دقیقه نکشیده راهی ِ خونم.. تو تموم مسیر برگشت نگام به کفشامه. اما جلوی ِ پامم حتی نمی بینم.. میرسم خونه. انگار از قفس آزاد شدم.. نفس ِ عمیق بدون ِ خیال ِ‌ راحت.. خیلی بده وقتی دلم میگیره انـقد داغـون میشم.. خیلـــــی بده..

 

+ امشب ؛ من و دلی سراسر غم ..

+ همیشه یه جمله ی ِ کوچیک ِ "من هستم تا تهش" به آدم زندگی ِ دوباره میده ..

 

× خوندن ِ کامنت ـت همه وجودمو پر هیجان کرد  :)

  • Atefeh - Cute

190. ایشالا عروسی ِ همه ـمون ! :)

جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ب.ظ

میتونین تصور کنین من چـــقد این عکس رو دوس دارم ؟؟؟!


  • Atefeh - Cute

189 . لبخند میزنی ، لبخند میزنم

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ

وقتی عکس لبخندش ،

سر کلاس تو شلوغی و همهمه ،

میشه آرامش واسه قلبم .

که هی تند تند نگاش کنم و قربون صدقش برم


+ آرومم . مثه آرامش قبل از طوفان ...


+ سخت میگذره این ـروزا با نبودنت کنارم پسرک ـم ..

  • ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۱
  • Atefeh - Cute

از امروز به مدت ِ نامعلومی ،

باید بشینم گوشه ی ِ اتاقم و بغض ـامو قورت بدم ..


من دخترک ِ صبور توام ..



+ همه چیزو می سپارم به خدا .

  • Atefeh - Cute

187. تو گمشده ام بودی ، همه ی روزهایی که نبودی

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

 

زمستان بود. کسی روزهایم را گرم نگه نداشته بود.. سرم را به شیشه ی ِ اتوبوس تکیه داده بودم.. با انگشتم صورتش را میان ِ بخارهای ِ روی ِ شیشه کشیده بودم. و موهایـش را ..


گریه کرده بودم. فاطمه با افتادن ِ هر قطره ی ِ اشکم دستش را زیر چشمانم کشیده بود و چیزی نگفته بود.. بعدترش مدام به خانم های ِ کناری توضیح داده بود که حال ِ من زیاد خوب نیست.. یک دستم را کل ِ مسیر در دستش گرفته بود.. می خواست دل گرمم کند و شاید امیدوار به زندگی.. من اما فقط او را میان ِ ذهنم عبور داده بودم. آن روز و تمام روزهای ِ بعدش یک نفر را کم داشتم. یک نفری که شده بود همه ی ِ زندگی ِ عاطفه ای تنهـا ...


من فاطمه را همراه ِ خودم برده بودم، نه برای ِ همدردی هایش، فقط برای ِ اینکه کسی باید دنبالم می بود تا تنهـا نباشم. و همه غافل از دل ِ من.. که خیلی وقت بود تنهـا مانده بود ..


فاطمه حالا برای ِ خودش یک بـــوق ِ مملکتی شده ! دانشگاه تهران درس می خواند. تنهـا. و آرزویش را بغل می گیرد. چندماه یک بار پیام می دهد " هنوزم اشکت دم مشکته ؟ " و من می خندم. دور از توجه به دلم که هرلحظه زار می زند برایش می نویسم " هنوزم خوبم رفیق! خــوب " ...

  • Atefeh - Cute

186. امشب ای ماه به درد دل من تسکینی..

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ب.ظ

نیمه شب بود ..

با خودم میگفتم چندنفر الآن از صدای ِ خر و پف خوابشون نمی بره ..

یا چندنفر با فکر آغوش ِ کسی شـب رو با جون کندن به صبح می رسونن ..

از پشت پنجره مــاه رو نگاه کردم . تنهـــا ..

و تنهـا چه خوب تنهــــا رو می فهمه ..


" وَالَّـیْـلِ إِذَا عَـسْـعَـس / قسم به شب هنگامی که تاریک شود / تکویر . 17 / "


  • Atefeh - Cute

185 . هرجا که باشم از تو نشونه ـست

شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ب.ظ

نوشته هام انتقال داده شدن + ویرایش + پیدا کردن تنظیمات + امید بخدا  !!



× این عکس پر حس ِ خوبه :

  • Atefeh - Cute