..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

121. اینطور عاشق شدن رو خودت یادم دادى ..

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ب.ظ

همیشه میخواستى بین ِ پسرک هاى ِ دور و برت اول باشى ؛

 اولین کسى که همسرش لاغر و عروسکى است، اولین کسى که قرار است با عاطفه اش یک زوج ِ شناگر حرفه اى تشکیل دهد، اولین کسى که به دیگران مى فهماند معنى ِ زندگى فقط در نگاه ِ دخترک ِ خجالتى اش است، حتى اولین کسى که قرار است آوازه ى ِ رابطه ى ِ عاشقانه با عاطفه اش از آوازه ى ِ عشق ِ تمام ِ عاشقان ِ دنیا هم بالاتر برود ..

همه ى ِ اولین ها را به نام ِ خودت زدى. در تمام ِ مدت ِ گذر روزهاى ِ دوست داشتنى ـمان اولین ها با تو شروع شد. اولین بوسه از طرف ِ تو بود. مثل ِ اولین پیشنهاد ِ دور دور، اولین دفعه ى ِ گره خوردن ِ دست هایمان، اولین بغل، اولین گول، اولین جرقه ى ِ ادامه ى ِ باهم بودن، اولین دست ِ خطى که توى ِ آن دفتر نوشته شد، اولین جرأتى که به خرج داده شد و یک به یک ِ اول هاى ِ بعدى. همه از طرف ِ تو و براى ِ تو بود ..

این وسط یکجاى ِ کار ناجور شد. تو آنقدر برایم خواستنى بودى که من نتوانستم خوب پیش بروم. گند زدم به همه چیز و از هم دور شدیم. اولین کسى که " عـاشـق " شده بود من بودم، و تو رفتــــــى ...

 

+ تو آنجا تنها، من اینجا تنها .. من و تو میخواهیم به چه کسى، چه چیز را ثابت کنیم که هیچکدام حاضر نیستیم غرورهاى ِ لعنتى ـمان را زیر پا له کنیم ؟؟

+ بعد از رفتن ِ تو ، من دیگر نه عروسکى شدم ، نه شنا را ادامه دادم ...

  • ۹۳/۱۱/۰۶
  • Atefeh - Cute