..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

115. این سوپرایزهایت را عشق است دایی جان :)

شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۵۱ ب.ظ

11 ِ شب بعد از 10 ساعت ساکت بودن ِ گوشی ام، یک ـهو صدایش درمی آید. با بی حوصلگی ِ تمام برش میدارم، با دیدن ِ اسم ِ دایی جان ا یک ـدفعه ذوق در دلم شروع میکند رقصیدن! و هی لب ـخندهای ِ گنده روی ِ لبم جا میگیرد. بعدهم تند تند پیش ِ خودم تکرار میکنم اگر این چندروز دایی را دیدی بخاطر غافلگیر کردنت و خوشحالی ات، آن هم درست وقتی که عزای ِ عالم در دلت بود، یک مــاچ ِ محکم بچسبان روی ِ لپ ـش و پشت بندش حتماً بگو دایی عاشقــــــتم

 

+ دایی جان هیچوقت نمی پرسد می آیی یا مثلاً آماده ای یا نه! میگوید آماده شو که بیایی. جدیداً هم که شکایت میکنم من حق ِ نظر دادن ندارم، میگوید تو فقط وقت ِ ازدواج میتوانی خودت نظر بدهی!!

  • ۹۳/۱۰/۲۷
  • Atefeh - Cute