143. مراعات نمیکنن که !
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ق.ظ
با مامان رفتیم بیرون. یه پسره با ماشینش پشت ِ سرمون یه مسیری رو اومده، بعد شروع کرده بوق بوق زدن! سرمو انداختم پایین و گفتم باشه زنگت میزنم! مامان گفت چی گفت؟ گفت بیا بالا که ببرمت؟! گفتم نه مامان گفت چرا چندوقته پیدات نیست؟!! خندید و گفت إ همینو گفت؟ متوجه نشدم! گفتم تقصیر خودته دیگه. باید بیشتر رو معنی ِ بوق ـا کار کنى !!
- ۹۳/۱۲/۱۰