167. حس خوب. پر از آرامش ِ خاطر ..
چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ
این پست رو یادتونه ؟؟
حالا من واسه اون پسرک خواستگاری شدم. و به نیم ساعت نکشیده به "م" و "ف" جریان رو گفتم. که با دهانی از تعجب باز، با موافقت ِ شدید "م" رو به رو شدم. اما نظر خودم همونیه که همیشه بوده..
میدونین؟، مهربونی خیلی وقتا جواب میده. گفته بودم که، من بخشیده بودمش ..
+ هنوزم قیافه ی ِ پسرک رو به یاد نیاوردم. اصلا یادم نمونده حالت ِ کلی ِ چهره اش چطوری بود. و "م" میگه دلیلش اینه که دوس نداری بهش فکر کنی.. خودم میدونم تو دلم چه خبره. اینروزا بیشتراز همیشه /.
- ۹۴/۰۴/۲۴