..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

( خداوند به حال ِ بندگان ِ خویش آگاه است )

..:: بی روی ِ * تـو* آرامم نیست ::..

الهـــی به نامت .

که نامـــت مرهم است

بر دردهای ِ بی درمـــان

180. جای ِ خالیت ، وقتی باید تو جمع کنارم باشی ..

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ق.ظ

1) نشسته بودم . بعداز کلی حرف به "ف" نگا کرد و گفت واقعا خری . خندیدم . درحال ِ رفتن پاش به کفش "ف" گیر کرد و افتاد . کفشش رو پرتاب کرد و گفت ببین میگم خری . بازم خندیدم . "ع" گوشی بدست دوید طرفم و گفت اینو درستش کن . از دور بهش گفت توام خری که بلد نیسی خودت درستش کنی . چشمک زدم و گفتم بیخیال . حرف بود و حرف . سرم درد گرفته بود . از کارای "ف" و یادآوری ِ خیلی چیزا . از حرفای ِ "ع" و نداشتن تحمل واسه هضمشون .. تو یه فاز دیگه بود . یه فاز خرکی ! یه ساعت به تموم دیوونه بازیاشون خندیده بودم . جدای ِ از همه ی ِ‌ شوخیای بیخود وقت ِ احترام به مهمون بود . که نبود .. زود اومدیم . دوساعت از رفتنمون نگذشته بود . نفس عمیق کشیدم و گفتم خدا همه رو خوشبخت کنه . و صدایی آروم تر ؛ کمک کنه قدر نعمتاشو بدونیم .. تـو اس دادی . خوندم و لبخندم رفت رو به آسمون . تو ماشین بعد اون یه ساعت خنده ، تو دلم بغض بود و سکوت . * إن الله مع الصابرین * .. و اشکی که همه حواسم بود پیداش نشه . توی ذهنم نه صدایی بود و نه آشفتگی . فقط تـــو بودی . شیرین ترین اتفاق ِ لحظه هام .. 

 

2) از امروز تا اول محرم . نیت واسه این 40 روز ..

 

3) بی حوصلم وقتی میزنه به سرم و قرار استخر هفته ی ِ دیگه با بچه ها رو به هم می ریزم . بی حوصلم وقتی حتی قرار هتل عباسی رو هم کنسل میکنم . وقتی میدونم کیمیا ناراحته و باید برم از دلش دربیارم .. وقتی دلم ازشون گرفته اما نمیخوام بهشون بگم دلیل ِ نرفتنم بخاطر چیه .. وقتی آروم میشم . اونقد که گله نمیکنم .

 

4) دلم تنگه واست پسر . واسه گرفتن ِ دستات و نگا کردن تو چشات . 

 

  • ۹۴/۰۶/۱۴
  • Atefeh - Cute